سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در فراگیریش پرهیزگاری نورزد، خداوند به یکی از این سه چیزمبتلایش می کند : یا او را در جوانی بمیراند یا وی را در روستاها بیفکند و یا به خدمت پادشاه مبتلا گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :8
کل بازدید :71287
تعداد کل یاداشته ها : 97
103/9/1
6:26 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سیاوش[276]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سیب سرخ ###@جزین@### سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Iranian Universities
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی گل باغ آشنایی هم نفس اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی زخمهایت را پنهان کن... اینجا مردم زیادی با نمک شده اند!! ►▌ استان قدس ▌ ◄ نغمه ی عاشقی ****شهرستان بجنورد**** بی سر و سامان @@@نصرت@@@ معیار عدل .: شهر عشق :. بوی سیب فرق بین عشق و دوست داشتن Har Chi Delet Mikhad روستای چشام یادداشتهای فانوس رازهای موفقیت زندگی تنها هنر صدای سکوت عشق جزتو Manna محمد قدرتی اس ام اس جدید/ پـَـــ نَ پـَـ/ پیامک جدید مهاجر جیغ بنفش در ساعت 25 مردود گروه اینترنتی جرقه داتکو نهِ/ دی/ هشتاد و هشت ندای حق منتظران شهادت اداره منابع طبیعی وآبخیزداری شهرستان مانه وسملقان رویابین ایرانی یعنی عشق کلبه ی عشق  از همه جا از همه رنگ پارسال دوست امسال آشنا تجربه های مربی کوچک دلنوشته های یه عاشق! دلنوشته های شخصی مهندسی پیوند ارتباط داده ها DCL آموزش تست زدن کنکور پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حفاظ فهادانــ mahoor دیدبان اینترنتی شهدا شرمنده ایم درجست وجوی حقیقت یه دختر تنها دهاتی قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی من وتو طلبه ایرانی خورشید خاموش حاج آقا مسئلةٌ sindrela آبی تر از آبی رویای زیبا ... محبت تا زمانی که زنده ام عشق تو مرا بس آروم آروم هر چی بخوای دوست کشتی کج باران خوش بگذره عاشق تنها.... تنهایی من خسته دلان مسأله شرعی موسیقی اصیل ایرانی پسرودخترسوسول فروش خوکچه هندی

نوروز باستانی ایران خجسته باد


92/1/9::: 12:34 ع
نظر()
  
  

ای کاش در دین مقدس اسلام، آنان که ادعای تسلیم شدن به تو دارند،میفهمیدند عظمت اسلام با شکوه را،میفهمیدند که اسلام آوردن و تسلیم شدن به فرمان حضرت حق،فراموش کردن ُبعد حیوان بودن است،نه پوششی برای مستور کردن، حیوان بودن و حیوانی زیستن خود؛ اسلام صداقت است،نه اینکه وسیله ای برای سوء استفاده کردن از دیگران،اسلام حب حسین است،حسینی که همه دار و ندار و هست ونیستش را در راه معشوقش،خدایش، معبود و مقصودش قربانی کرد،مگر میشود از اسلام  و حسین دم زد ، برای حسین قربانی کرد و مسلمانی را از هست ونیست ساقط کرد،مگر میشود بر حسین اشک ریخت وسوگواری کرد،انگاه اشک مسلمانی را بر پهنای صورتش،به ناحق جاری ساخت،شاید آن مسلمان مردی باشد،که وحشیگری ایشان،بغضی سنگین در گلویش بنشاند و راه بر حیاتش ببندد،آنگاه آن قربانی ِ به نام حسین را میشود، در حکم دریدن یک حیوان توسط حیوان وحشی و بی رحم و کثیفی تصور کرد ،که به بدترین شیوه ممکنه طعمه خود را میدرد،تکه تکه میکند و میبلعد وبه دیگران میخوراند! چقدر فراوانند این بی صفتان پستِ دون مایه وحقیر،اما مردم دار و موجه! یاد نوشته هایی بخیر که از جاهلیت برایمان میخوانند،جاهلیت،شناسه دورانشان بود و هیچ هرجی برآنها وراد نیست،اما این جماعت اسلام آورده مسلمان،چه توجیهی خواهند داشت؟داغ ننگ آخرت بر پیشانیشان،که دراین دنیا اینقدر مکیده اند و بزرگ شده اند که فقط میشود به خدا از شرشان پناه برد وبس!فقط میشود نفرینشان کرد،نه محکمه عدلی برایشان برپا میشود و نه حاکم عادلی وجود دارد،به کجا پناه بریم؟فقط به خدای بزرگ و کریم،که چاره ای نداریم جز این..........

بس است، بس است، بس،در این دار و دیار نباید ناگفته،گفت که پاداش خواهد داشت این گفتنها.

 خدایا،به تو پناه میبریم و بس؛که هیچ پناه گاهی نمیشناسیم غیر از درگاه مقدست.سالی گذشت و سالی دیگر آغاز میشود،اما ای کاش فقط به فکر خوش بودن و خوشگذرانی نبودیم ،ای کاش قراردادی بودن اینهمه مناسبت بر ما آشکار میشدو ذره ای به خود می آمدیم و درک میکردیم کردارهامان را.ای کاش خود را به خدا نزدیک میساختیم و آنچنان که شایسته و بایسته است او را می دیدیم،ای کاش بر عهد روز الست،استوار میماندیم و خدایمان را لبیک میگفتیم،گرد خدایگان ساختگی و نامانوسی که برایمان ساخته اند،نمی گشتیم،ای کاش پوچی این دنیای پست را میدیدیم واز خدای نوظهور پول و ثروت،فاصله میگرفتیم؛ای کاش.....ای کاش........

ای خدای حسین رشید و دلاور،حسینی که شجاعت را جلوه ای دگر داد،حسینی که کشتی نجات شد و دریایی از معرفت.... ای خدای زینب صبور،زینبی که پیامبر درد رنج همه عالم است،اما کوه صبر و استقامت و وفاداری به تو..... ای خدای عباس دلاور،علمدار همه آرمانهای حسین و قیام حسین بر ظالم زمانه خویش،عباسی که همه تاریخ بر مقامش در دلاوری غبطه میخورد......به داد تشنه گان هدایت و معرفت برس؛ وکام عطشانشان را از معرفت الهی سیراب کن.


نویسنده :پورارمزد


92/1/9::: 1:27 ص
نظر()
  
  

ای خدای کریم تو را به همه مقدساتتت و به همه انسانهای عزیزشده درگاهت ،شر این تفکر تزریق شده ملحد مآبی ِ موجه شده  را، از سر جامعه  کم کن ،که این پوچ منشان ،همه را از دین زده ،و فرسنگها از مغز ِنغز دین دور، و متنفر ساخته اند!اینان به مادی گری مشغولند،اما به نام دین، غیر از منش ومشرب خود را دیوانگی میخوانندو غیر از خودشان را،دیوانگانِ مجنونی میدانند که از هیچ قوه و قدرت درستی برخوردار نیستند!خدایا بین جماعتی که به تو، با همه وجود ایمان دارند واین جماعت پست ، دون و منافق مآب فاصله ای از شرق تا غرب،بل بیشتر ایجاد کن که مکر و فریب و زینت بر این دنیای پست وعرضه به آدمی، پیشه این روبهان زیرکِ فریب خورده و منافق است،منافقانی که از درد نفاق در خود، شاید بیخبرند و شاید با خبر ،در هر حال عمری را در نکبتِ  مکتبِ مادی گری گذرانیده ودنیای اطراف خود را به لجن کشانیدند ،و با زاد و ولدِاین تفکر؛تفکرشان نسل به نسل و سینه به سینه ،گشت و گذار کرد وامروز این تفکر ،جایگاه وپایگاه دارد و دنیایمان را ،دنیایی سراسر رنج و غم واندوه کرده است.فقیر و غنی را بوجود آورد،دارا وندار را پرورش داد.جماعتی بر اریکه قدرت تکیه زدند و آن را به نام دین قبضه کردند و دیگران را زیر چکمه قدرت،تا میتوانستندو میتواند ،لگدمال میکنند و هیهات،اینان نیز، خود را بر روش و منش ومشرب الهی میدانند وهر مخالفی را کافر و مرتد وشایسته نیست ونابودی و مرگ وفنا،البته در جهت حفظ منافع خدایتعالی در کره خاکی وتو بهتر میدانی ای خدای بزرگ و کریم ...... .

آدم و هوا را از روی کرم و فضل بی منتهایت آفریدی و جامه ای از وجود خود بر آنها پوشاندی، و وجودت را در وجودشان ،ودیعه گزاردی؛ برآفریدگان مقربت امر فرمودی،سجده کنند،این موجود تازه وارد را،جملگی علی رغم همه آگاهی ،از همه ابعاد این موجود تازه وارد،اطاعت امر کردند و سر بر خاک نهادند،اما .... اما .... یک موجود مادی،از همان زمان،موجودیت ماده را بر ملا ساخت،او از ماده زاییده شده بود،از آتش؛سر باز زد از این امر واجب العطاعة آفریدگار خود!برای اولین بار گستاخی پیدا شد که سر باز زد!!! از مقربان درگاهش بود،اما ماده متعفن، وجودش را بر ملا ساخت !آتش!آتش در وجود این موجود شعله ور شد و وایی از این همه بدبختی که ،بر موجود تازه وارد نازل شد!!! اتش بر او برای آزمایش،آزمایشی سخت و دشوار معین شد!آتشی همراه با کینه ای آتشین!

پروردگارا به داد مومنان در این روز وروزگار تاریک و تار برس که تیه جهل و گمراهی بسیار فراخ شده است و تنها چراغ و رهنما تویی،پروردگار مهربانِ مومنان ،به عهد خود به حق همه آنهایی که دوست داشتی و از این دار ودیار مکافات با رقص در شط خونی پاک و زلال به بهشت برینت بردی ،وفا کن....که خود گفته ای هر که رابخواهی هدایت میکنی و هر که را بخواهی گمراه و ذلیل و زبون ؛به داد این همه از راه مانده اما تشنه راه و هدایت برس ،ای فریاد رس و رهنما.

جامعه ام را مینگرم که در مادی گری غرق شده است ،و البته این امر را با همه وجود منکر میشود! از این همه دروغ و تزویر و ریا و دغل بازی مکارانِ پستِ انسان نما خسته ونالانان، به درگاهت پناه آورده ام، دیری است   مشتی زالو صفت را مینگرم که صرفا منافعشان آنها را به دیگران جذب میکند و یا از دیگران جدا،گاهی با دیگرانند وگاهی بر همان دیگران! گاهی شادند وگاهی پشیمان و نالان ؛اگر جایی منفعتی برایشان مقدورشد گرد میآیند و اگر آن منفعت از بین رفت و به ضرر رهنمونشان شد،به همان سرعتی که ظهور میکنند هم، گم میشوند و ناپیدا! زالو صفتانی را دیدم که همه آمال وآروزشان مطرح شدن است به هر قیمتی است،دیگران اگر به لجن سوق داده شوند،اتفاق خاصی نیوفتاده،چراکه ایشان فقط بر حسب وظیفه عمل کرده اند؛ گاهی اگر عذاب وجدان و دردی بر فطرت خداییشان مبعوث شد، آن را در نطفه با هزار برهان ودلیل واستدلال خفه میکنند.پروردگار مهربان تو حق حیات دادی واینان انگار خود آفریدگار بوده اند و خویش را خلق کرده اند و خدای دیگری هست (به تو پناه میبرم از شر این زالو صفتان) و برای تو تکلیف تعیین میکنند!انتظار تایید دارند و هیچ مخالفتی را بر نمیتابند،هر مخالفتی با ایشان یعنی نادان بودن، بی خرد بودن وحقه باز بودن و ......هزار صفت دیگر، این همه دروغ و تزویر و ریا و نادانی و پستی و پلشتی ازکجا بر این حیواناتِ بل پست تر از حیوان، و البته انسان نما،نازل شد ؟ کجا بود که اینان از تو دور شدند وروزگار ،به وجود پلید اینان و یاران واعوانشان،آلوده شد.

خدایا دل،بر فریب خوردگان این تفکر میسوزد.با همه وجود تو و قدرت و شوکت و جلال و جبروتت را میتوان دید،اگر گرد وغبار مادی مآبی را از خود دور کرد، آنگاه صاف ،پاک و بی غل وغش،اندیشید در وجود موجودی که همه اریکه قدرت در دست توانای اوست وپذیرفتن این مطلب که این زندگیِ کوتاهِ هرچقدر بلند،همانگونه که آغازی داشته است،پایانی نیز خواهد داشت؛ابتدایش با دست خالی آمدیم و انتهایش نیز با همان دست خالی خواهیم رفت،فقط دستهامان بزرگتر و البته حجم خالی بودنش بیشتر شده است،اولش لوحی سفید درنظر گرفتی که زحمت نوشتنش را  حتی ،به ما ندادی، گفتی تو در پهنه گیتی باش و هر کار میخواهی،با اختیار تام انجام بده، اما در مدتی محدود، همه اعمال و رفتارمان را به شیوه ای که خود میدانی محفوظ میداری و در نهایت ،ما را  از این دیار خاکی خواهی برد و.....

 

 

ادامه دارد.....

نویسنده :پورارمزد


  
  

به نام خدای خوبیها

پروردگار مهربانم،دیری است که بر گرد حریمت،آواره و سرگردانم،اما در ظاهر جز حرمان و درد،نصیبم نگشته است و در دیده خاکیِ خاکیان، سهمم از همه هستی،هیچ است و پوچ،اما ........ اما ای پروردگار مهربان میخواهم بگویم از آنچه بر زمین میگذرد و حال زمین...

خسته ، ملول و رنجور،از رنج  حیواناتی ناطق و انسان نما،مشتی سخندانِ سخنرانِ وحشی صفت و پستِ آرام و موقر و زیبا وزیبا سخن، درقالبی مادی وزیبا،اما پست،آراسته به جلال و جبروت مادی گری یا قدرت،والبته نادان و بی خبر از حقایق ناب و نغز الهی و زندگانی جاوید  یا آگاهانی منافق مآب،که تشنه قدرت و ریاست بر همه عالمند،و وای بر این آگاهان از حقایق، و بی اعتنا به روز جزا.

خدایا آرزوی عروج به پهنای آسمانت را دارم تا از این همه پستی و پلیدی و پلشتیِ بعد از هبوط آزاد و رها شوم، به پهنای ابدیتت گام نهم،آنگاه از همه رزالتها ، پستی ها و دلخوشی های بی معنی مادی که جملگی فنا پذیرند وگاه بی معنی ،آزادانه رها شوم ،ای امید و آرزوی همه آزادگانِ اسیر،به جهنمی گرفتارم کن که به حکم خودت،مستحق آن باشم نه به جهنمی مادی،آنهم به حکمِ  مشتی پست و پلشت و دون صفتِ پست تر از حیوان نانجیب، والبته حیوان وحشیِ خونخوار ونانجیب و خوک صفت!

 خدایا به جامعه ام مینگرم،هر جایی که صحبت از درستی و راستی باشد،همه سخنوران جمعند و سخن میرانند در مقام یک انسان پاک و بی آلایش،با چهره ای زیبا،با کلامی نافذ ومتین،آنچنان کلامشان آرامش بخش است که آدمی ،دمی از خود بیخود میشود،به وجد میآید از این همه زیبایی کلام ،اما در کلام!،زیبایی فقط در کلامشان است،این متعفنان بی وجود، وای به روز امتحان و عمل،اکثر این سخنرانان را مردمی پست و حقیر وزبون میبینی که به یکباره همه آن ذات پلیدِ پنهان در درون خویش را درمقام حرفی ،یا اصرار به عملی ویا هزاران گونه دیگر، بروز میدهند و تعفن وجودی این زالوهای انسانیت،حال آدمی را منقلب میکند؛اینان نه تنها آدمی را از دین ودیانت که از انسانیت بری کرده اند.به کجا باید پناه برد؟چه کسی را باید دید؟به که باید گفت این همه درد را؟  

خدایا منجلاب آلوده مادیت، احوال هر انسان آزاده و وراسته ای را دگرگون میکند و  قامت استوراش را  خم ، اما ... اما ...  توخود، بر عهده گرفتی،و گفتی هر که در راهت گام نهد،یاریش میکنی،رَب و رُب و همه آمال و آرزوی آزادگان،به دادِ دل دردمند این جماعت خسته از روزگار غریب مادی مآبی، برس، که فریاد رسی جز تو ندارند و جملگی سرگشته و حیرانند ای خدای بزرگ.ای خدای کریم،کرم نما و آزموده های خود را برهان از این منجلاب عفن،ای عزیز پیدا و پنهانِ همه دل دادگان صدق وصفا،سنت ابتلا و آزمایشت امروز بر این جماعت سخت شده و دلهره و اضطرابِ خیانت در امانت، سراسر وجودشان را، نسبت به تو،فراگرفته است،ترس از همراه شدن با دوستداران دنیا ومنافقانی که  خود را به دروغ از ایمان آورندگان به تو میدانند، و این دروغ پلید را در اثر تکرار، خود نیز باور دارند و متصورند که مومنند،امابه وقت محک و آزمایش که ترازویی برای صدق گفتارشان فراهم میشود ،همه ایمان ظاهریشن آتش گرفته و رسوا میشوند.خدایا این جماعت عفن وآلوده به مادی گری،امروز وسیله آزمایش مومنان به تو شده ند،با به سخره گرفتن عقاید ناب و صاف و بی غل و غش مومنان به تو و روز جزا،به دنیا چنگ زده اند،مرگ را امری وحشتناک میانگارند و از آن گریزانند و اما در کلام به مرگ ایمان دارند،ولی صد سال بعد!!! در مجالس،وعظ میکنند که دنیا ارزشی ندارد و چنین است و چنان،میگویند به دنیا وما فیها دل نبسته اند،به دیگران میگویند ،دل نبندید و.....هزار دروغ و فریب بزرگ دیگر که انسان صادق شرم دارد از واگویه کردن این همه دروغ ....... مشتی دیگر،نذر ونیاز میکنند،اطعام میدهند،ولی در واقع نه برای تو بلکه برای گریز از بلا و نحسی و مصیبت، برای خود و نزدیکانشان!!! این همان قربانی کردن است برای بت ها ،در قرون ماضی!!! پروردگارا، اینان که هستند؟ااز کجا آمده اند؟از کجا این بالایای مخفوف بر ادیان آسمانی نازل شدندو چهره یکتاپرستی را سیاه و تاریک کردند،دروغ و خودخواهی ،ریا و تزویر، منش این حیواناتِ انسان نمایِ دهشتناک شده است!!!به کجاباید پناه برد و از که باید یاری طلبید در مبارزه با این قوم نادانِ از تو واهدافت دور شده؟ هر روز و هر لحظه در تهیه معاش وآسایشند و اگر ذره ای احساس خطر کردند به انسانهای مقدس در درگاه مقدست،متوسل میشوند، و به نام آنها دست به تهیه غذایی میزنند ودر اصطلاح نذر میدهند تا سلامت و آسایش از دست رفته را، قدوسانت، به آنان برگردانند.میبینی این بی شرمان از تو بی خبر را؟ ؛ وای به روزی که اینان، در مقام عقلای جامعه قرار گیرند! ،بر آن جامعه چه خواهد گذشت؟ وقتی این بی خبران و جاهلان ،که ذره ای هم نه از تو شرم دارند و نه ،از نادانی خود خبر،جامعه را به چه سمت وسویی رهنمون خواهند شد،غیر از به بیراهه بردن ،کار دیگری انجام خواهند داد؟

ادامه دارد...

نویسنده :پورارمزد