سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها! دوستی ات را محبوب ترین چیزها برایم قرار ده، ترس از خودت را ترس آورترین چیزها نزدم قرار ده وبا شوق به دیدارت، نیازهای دنیایی را از من بِبُر . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :3
کل بازدید :69792
تعداد کل یاداشته ها : 97
103/2/1
1:48 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سیاوش[276]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سیب سرخ ###@جزین@### سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Iranian Universities
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی گل باغ آشنایی هم نفس اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی زخمهایت را پنهان کن... اینجا مردم زیادی با نمک شده اند!! ►▌ استان قدس ▌ ◄ نغمه ی عاشقی ****شهرستان بجنورد**** بی سر و سامان @@@نصرت@@@ معیار عدل .: شهر عشق :. بوی سیب فرق بین عشق و دوست داشتن Har Chi Delet Mikhad روستای چشام یادداشتهای فانوس رازهای موفقیت زندگی تنها هنر صدای سکوت عشق جزتو Manna محمد قدرتی اس ام اس جدید/ پـَـــ نَ پـَـ/ پیامک جدید مهاجر جیغ بنفش در ساعت 25 مردود گروه اینترنتی جرقه داتکو نهِ/ دی/ هشتاد و هشت ندای حق منتظران شهادت اداره منابع طبیعی وآبخیزداری شهرستان مانه وسملقان رویابین ایرانی یعنی عشق کلبه ی عشق  از همه جا از همه رنگ پارسال دوست امسال آشنا تجربه های مربی کوچک دلنوشته های یه عاشق! دلنوشته های شخصی مهندسی پیوند ارتباط داده ها DCL آموزش تست زدن کنکور پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان حفاظ فهادانــ mahoor دیدبان اینترنتی شهدا شرمنده ایم درجست وجوی حقیقت یه دختر تنها دهاتی قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی من وتو طلبه ایرانی خورشید خاموش حاج آقا مسئلةٌ sindrela آبی تر از آبی رویای زیبا ... محبت تا زمانی که زنده ام عشق تو مرا بس آروم آروم هر چی بخوای دوست کشتی کج باران خوش بگذره عاشق تنها.... تنهایی من خسته دلان مسأله شرعی موسیقی اصیل ایرانی پسرودخترسوسول فروش خوکچه هندی

به نام خدایی که نیکی ها را آفرید و به نام خدایی که بدیها را سرزنش کرد؛ وافرادی که پیرو آیین زشت و ناپسند منافق مآبی اند و در ظاهر خود را خوب جلوه میدهند،اما در باطن بدسیرتند را منافق خواند!!!

نمیدانم مرا چه شده است که اینقدر پریشان احوالم و پریشانی پیشه ام شده است!!! اما نیک میدانم اگر در این دیار سیره ات،سیره نبوی باشد به همان اندازه که نبی مکرم اسلام و پیروان واقعی اش معصومین (ع)را آزردند،مورد آزار و اذیت قرار خواهی گرفت!!! و آزار دهندگان به همان اندازه که افراد مقابل ایشان خود را بر حق میدانستند و ادله بر پا میکرند،ادله بر پا میکنند و  خود را صاحب حق میدانند!!! و لاجرم ایشان توقع تعظیم وتکریم دارند،وصد البته عرض پوزش و ادب به ساحت نامقدس شان!!!

جامعه مان دیگر صداقت را بر نمیتابد!!! هرگاه صداقت به خرج دادی باید منتظر کشیده ای محکم از روزگار باشی و آنگاه لابد به دست وپای دیگران بیفتی و ناله و لابه و زاری !!! تا به خاطر صداقتت از سر تقصیرت بگذرند و مورد عفو وگذشت قرار گیری!!! از درون بسوزی و گُر گرفتنت را دیگرانی که بصیرتی دارند ببینند؛و بی بصیرتان با چشمانی از سر غضب گرد شده که از کاسه سرشان در حال بیرون آمدن است،با دستی بر کمر زده ، سفیه وارانه بر شما خواهند نگریست و توقع دارند بر پایشان بیفتی و تقاضای عفو کنی تا از سر تقصیرت بگذرند!!!

روزگارمان و جامعه مان دیگر نیکی را بر نمیتابد!!! خیلی ها دوست دارند این جمله را انکار کنند اما........ اگر در حق کسی خوبی کردی باید در روزگار نه چندان دور انتظار برخوردی را در سر بپروری که ،به این شیوه از شما بدلیل خوبی هاتان تشکر نمیکنند!!!بلکه شما را بدهکار خود خواهند کرد!!! دعوایی و بحث و جدلی و......... راه خواهد افتاد تا در جریان آن شما محکوم شوید و............ آنگاه شما بدلیل خوبی هاتان  در حق او سرزنش خواهید شد........ شما فکر میکردید کار نیک را باید انجام داد اما .........سال گذشته مشابه همین اتفاق را در یک حادثه تجربه کردم.در حال گذشتن از یک مسیر بودم،مردم  بالای سر آقایی که روی زمین دراز کشیده بود،جمع شده بودند،چون دوره کمک پزشکیاری را گذرانده ام،جلو رفتم تا به وظیفه ام عمل کنم؛چند متری آنطرف تر صدای گریه و زاری دختر کوچک بلند بود؛بعد از چند ثانیه بررسی متوجه شدم دختر،فرزند همان مصدوم است.ابتدا به مصدوم کمک کردم،بیهوش شده بود،هوشیاری خود را بدست آورد،سراغ دخترش رفتم و او را آرام کردم.بعد از چند دقیقه آمبولانس به محل آمد،کسی را نداشتند،پرسنل آمبولانس درخواست همراه کردند و من علی رغم همه عجله ای که داشتم به بیمارستان رفتم ............آخر کار آقایی که تقریباً بهبود یافته بود،با پرخاش نسبت به من گفت:من سالم بودم!!!چرا مرا به بیمارستان آوردی!!! ......................... و هزاران تجربه این دستی دیگر!!! همه افرادی که از این داستانها مطلع میشوند،تصورشان این است که باید پشت دستشان را در اصطلاح معمول داغ کنند و دیگر دچار خطا نشوند!!! تا در آرامش و راحتی روزگار بگذرانند،وبنده این استدلال را بر طریق خطا میبینم!!! راستی و درستی هماره راست است و درست!!! این جامعه ها هستند که نا درست و نا صوابند!!! تلاش ما باید در جهت درست کردن جامعه مان باشد!!! همان امر به معروف و نهی از منکر،البته با رعایت همه نکات و موارد و ریزه کاری هایش که کاری بس دشوار است!!!هر کاری و هر حرکتی میتواند هم سازنده باشد و هم مخرب.باید الگو داشت!!! ائمه اطهار بهترین الگو ها هستند!!! علی مظلوم به همه ما اثبات کرده است که درست بودن و بر این طریق بودن و در این جاده قدم زدن کاری بس دشوار و البته شیرین و دوست داشتنی است،حسن مظلوم بر ما آشکار کرد که چقدر دردناک است بر طریق حق بودن و زیستن و عمل کردن!!! وحسین تابلویی را از درست بودن ترسیم کرد که تا ابد،هرگز و هیچگاه خالقی برای خلق چنین تصویری بر خود نخواهیم دید،تا اینکه آن نازنینی که چهره در نقاب غیبت دارد بر ما آشکار شود(اللهم عجل لولیک الفرج).

در ورای همه خوبی ها باید به این نکته دقت کرد که همیشه باید از صراط مستقیم حرکت کرد و حفظ کرامت خود و دیگران امری بسیار واجب است.نه باید خود را گرفتار حقارت کرد و دیگران ما را حقیر پندار کنند و نه اینکه دیگران را تحقیر کنیم.

 آرزوی قلبی،قلبم دردمندم ظهور خوبی ها در جامعه ام میباشد.ان یشاالله.

 

 

نویسنده:پورارمزد

 

 


91/2/1::: 12:9 ع
نظر()
  
  

به نام خدای معصومان و مظلومان.

سلام بر امام مهربانی ها،علی فرزند موسی.سلام بر امامی که در چشمان آهویی گرفتار در بند شکار،محبت را یافت،ومهربانی را در حقش تمام کرد.

همه وقتی به شهر مشهد که محل شهادت امام رضا(ع) مشرف میشوند،گنبد و بارگاه ملکوتی امام را میجویند،سپس سری به نشانه ادب پایین انداخته وبا دستی برسینه،اظهار ادب میکنند،نه به گنبد زرد وطلایی، که حضرتش را حاضر میبینند؛این احترام سرتاسر وجود زائر را به آرامشی لطیف و نغز میرساند.خوشا بر احوال زائران حقیقی حضرت.

میخواستم خاطرات سفری را بازگو کنم که متاسفانه حاصلش آرامش نبود،بلکه فقط باعث دغدغه ، اضطراب ،نگرانی و تشویش ذهن بود ؛و بالاتر از همه باعث تعجبی حیرت انگیز!!! روز دوم سفر پای چپ پدرم که 63 سال دارند؛از ناحیه بالای استخوان ران،درون حرم رضوی شکسته شد(اول فروردین ماه –بعد از فریضه صبح). ایشان باید تحت عمل جراحی قرار گرفته و به عوض قسمت آسیب دیده پروتز کار گذاشته میشد.مسایل این سفر را بنا به مصلحت دینی ترجیح میدهم به هیچ وجه مطرح نکنم، فقط به این نکته بسنده میکنم که رفتارهای یک زائر در صحن و سرای ملکوتی حضرتی که مهربانیش زبانزد دوست و دشمن است،صحنی که معتقدیم بال فرشتگان بر زمین مقدسش،فرش زیر پای زائر است،بنا به قاعده باید مناسب و از روی رحم وشفقت باشد.گلایه از مراجع دینی که هیچگاه به آداب زیارت اماکن مقدس زیارتی به صورت صحیح و شایسته نپرداخته اند،که این مسایل موجبات مشکلات عدیده ای برای همگان شده است،لیکن اینجانب نیز علی رغم رعایت همه اصول مربوط به زیارت، تا مشکلات گریبانم را نگرفت؛به فکر شکوایه و گلایه از این معضل در اماکن متبرکه نیفتادم.احساس میکنم که نیاز مبرم داریم درخصوص این مسایل به صورت جدی وارد شویم.شاید هم استدلال اینجانب اشتباه باشد!!!............................................ .............................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................این نقطه چین ها خطوطی است که برخی از نکات ماجرا را بارها شرح دادم ،اما بدیل اینکه مبادا نااهلان از این عبارات سوء استفاده کنند؛بارها پاک کردم ،ولی دلم از دست بعض زوار خون است!!!

گلایه ویژه از مسئولین حرم مطهر امام رضا(ع) ،چرا که بعد از اتفاقات ناگوری که برای پدرم روی داد،علی رغم اینکه نباید  کمک شایانی که ایشان درخصوص انتقال پدربه تهران داشتند را ندید گرفت،لیکن همه پیگیریهاشان به شهر مشهد خلاصه شد!!!که از این جهت کمال تشکر را دارم!!!

نکته جالب در این ماجرا برای بنده تعطیلی اکثر مراکز جراحی تا بعد از تعطیلات نوروز بود!!!در مشهد-بیمارستان امام رضا(ع) گفته شد:بیمار شما باید تا پنجم،ششم بستری باشند،وبعد در آن تاریخ ویزیت و پس از آن تحت عمل جراحی قرار گیرند و چند روزی باید بستری باشند!!!پس از پیگیری از طریق امورامداد زائرین حرم نیز نتیجه همین بود!!! شهری که من نیز همانند امام رئوفمان،در آن غریب بودم!!!

تشکر ویژه از جناب آقای دکتر حسن دُرتاج ،که پس از انتقال پدرم به تهران به صورت اورژانسی ایشان را تحت عمل جراحی قرار دادند.

به درگاه حضرت حق شکایتی ندارم،اما دلگیرم و رنجور، از دردی که پدرم متحمل آن شده،هنوز حکمت این داستان بر من معلوم نشده است،اما به حکیم بودن پروردگارم ایمان راسخ دارم.

 

نویسنده :پورارمزد

 

 


91/1/26::: 9:22 ع
نظر()
  
  

از شیطان بدم می‌آمد.

 حرف‌هایش اما شیرین بود.

 گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.

ساعت‌ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم

به جعبه‌ای عبادت افتاد که لا به لای چیز‌های دیگر بود.

 دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.

با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی،

چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد.

به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم.

توی آن اما جز غرور چیزی نبود.

جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت.

 فریب خورده بودم، فریب.

 دستم را روی قلبم گذاشتم ، ‌نبود!

 فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام.

تمام راه را دویدم.

 تمام راه لعنتش کردم.

 تمام راه خدا خدا کردم.

می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم.

 عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.

به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.

آن وقت نشستم و های های گریه کردم.

اشک‌هایم که تمام شد،‌بلند شدم.

 بلند شدم تا بی ‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم،

 صدای قلبم را.

و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم.

به شکرانه قلبی که پیدا شده بود...

خدا را سپاس گفتم.... آری

:: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ::.

.:: بسم الله الرحمن الرحیم ::.

 

منبع: شبکه جهانی اینترنت - یه وبلاگ بود که آدرسش یادم نیست


91/1/23::: 5:37 ع
نظر()
  
  

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛

فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌

 هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.

توی بساطش همه چیز بود:

 غرور، حرص ، ‌دروغ و خیانت ،‌ جاه‌طلبی و ...

 هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد.

بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند .

و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را.

بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند .

و بعضی آزادگیشان را.

شیطان می‌خندید.

و دهانش بوی گند جهنم می‌داد.

حالم را به هم می‌زد.

 دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.

انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت:

من کاری با کسی ندارم،

 ‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم.

نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد.

می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.

جوابش را ندادم.

آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌:

البته تو با اینها فرق می‌کنی.

 تو زیرکی و مومن.

 زیرکی و ایمان ، آدم را نجات می‌دهد.

 اینها ساده‌اند و گرسنه. 

 به جای هر چیزی فریب می‌خورند.

  

ادامه دارد

 

منبع: شبکه جهانی اینترنت - یه وبلاگ بود که آدرسش یادم نیست

  


  
  

به نام خدای مهربانی ها و به نام خدای علی ابن موسی الرضا

 

به همه دوستان و خوانندگان عزیز این تارنما درود

 

بهار طبیعت بر شما خجسته و میمون باد.از همه دوستان گرامی بدلیل عدم حضور به موقع و تبریک سال نو،پوزش میطلبم.

 

به زودی خاطرات تلخ و شیرین سفر مشهد را به رشته تحریر در خواهم آورد؛ این روزها گلایه بسیار از هموطنان مشهدیمان،زائرین حرم مطهر امام رضا(ع) و برخی از پرسنل بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد ذهنم را به چالش میکشاند!!!

 

ای خدای مهربان!!!همه بیماران را شفای عاجل عنایت کن.

 

نویسنده:پورارمزد

 

 


  
  

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، به نام خداوند کریم و کرم نما و به نام خداوند مستضعفان بیکس.

زود آمدم و زود رفتم در این زمان کوتاه از همه دوستانی که پیام داده اند به دلیل عدم پاسخگویی عذرخواهی می کنم. پدرم در بیمارستان بستری شده است و فردا عمل جراحی دارد. از همه دوستان التماس دعا دارم.

یا حق

نویسنده: پورارمزد


91/1/2::: 3:56 ع
نظر()
  
  

 به نام خدای شیطان، که از او سرپیچی کرد،خدایی که از عدالت سرشارش او را مهلت داد،تا به او بفهماند که سخت در اشتباه است و حضرت حق چیزی میداند که او نمیداند؛و به نام خدای مهربان ما انسانها که گاهی از جود و کرم و جوانمردیش احساس شرم تمام وجودم را یکسره غرق شرمساری میکند،او در برابر شیطان در مقام دفاع از من برآمد و من انسان ..............و به نام خدای حسین و اولاد و اصحابش که بشر را در برابر شیطان به عرش رساندند و به نام خدای دشمنان حسین که مایه خجلت و سرافکندگی تمام تاریخند در پیشگاه ملکوتیان .

 

 ما انسانها گاهی تمام ظواهر را مو به مو رعایت میکنیم و از آن دیو زشت و پلید که در وجود پروردیم ،یا غافلیم ،چون حس هامان را زدودیم،و مراجعه به فطرت پاک را خطا میبینیم،یا همه چیز را میدانیم و رفتار منافق مابانه داریم!!! نماز،روزه،روضه، زیارت،راز و نیاز و.....همه و همه را مو به مو به کمال در ظاهر امر به جا میآوریم و دریغ و درد و هزاران افسوس!!!،که همه فقط ظاهر زیبایی دارند و باطن این قسم و قبیل امور پوچِ پوچِ پوچ است،چرا که هیچ التزام عملی به همراه ندارد!!!در عمل آیا نماز که نماد حمد و سپاسگزاری به خالق است و عبودیت را میرساند و باید تواضعی داشته باشد،ما را به دریدن و دراندن همنوع و همسایه و همشهری و هموطن و...... امر میکند؟!!روزه که نماد صبرو پایداری است در برابر همه نوع سختی و زحمتی،آیا ما را به توحش و بی طاقتی و حتک حرمت همگان دستور میدهد؟!!!زیارت که نفسش برای ما شده واسطه قرار دادن زیارت شونده به جهت مشکل گشایی(که البته خود بحث مفصلی را میطلبد) ،آیا ما را به راندن رنجوری از درگاه خانه و کاشانه امان تشویق میکند؟!!! آیا به ما میآموزد که همه آدمها دشمنند و دروغگو و خائن!!! آیا........... ای کاش در برابر وجدانمان خجل میشدیم و هیهات که وصف حالمان از این مسایل گذشته است!!! و آیا راز و نیاز با حضرت حق ،اظهار کوچکی در برابر او،و شنیدن و دیدن و.....از طرف مقام پروردگاریش،ما را به این همه خود بزرگ بینی میخواند؟!!! ستار بودنش ما را به هتاکی و پرده دری میخواند،ما را به غیبت و بدگویی وناسزا در حق همنوعمان رهنمون میکند؟!!! ما را به قضاوت بی پایه و اساس دعوت میکند؟!!!آیا رحیم بودنش ما را به ...............آه،چه بگویم که نگفتنم از این همه بد گفتن بهتر است،نمیدانم ما را چه شده است؟!!! این وجود ضعیف و ذلیل و خوار و خفیف را چه سان دارای حشمت و جلال و جبروت میبینیم ،بدون خدا؟!!!

ای حسین،ای زینب،ابوالفضلی که پا در رکاب وفا داشتی و به همه تاریخ ادب آموختی، ای فرزندان بَرومند حسین،ای یاران پا در رکاب حسین!!!حسینیمان کنید!!!حسین را به ما نیز بشناسانید،تا حقایق را بشناسیم،که او براستی کشتی نجات دارد و ،خوشا به حال هر که در این مرکب سواربر عرصه هدایت شد و به سوی خدا مشتاقانه تاخت.............

خدایا نفاق را از رفتارهامان بزدا،خدایا به ما بیاموز و بفهمان که چند روزی بیشتر در این ظلمات نمیمانیم و راهی دیار باقی هستیم،معبودا به ما بیاموز همانگونه که تا امروز عمر گذرانده ایم،باقی عمر کوتاهمان نیز خواهد گذشت،همانگونه که برای گذشتگانمان گذشت.خدایا به ما بیاموز که در این وادی مهمانیم و با هر دمی،قدمی به پایان عمر مادیمان نزدیکتر میشویم.خدایا بانک الرحیل ملک الموت را نمیشنویم،این طنین را در گوشهامان هماره روشن نگه دار. بار الها!!!نمیبینیم که این دنیا بازی و بازیچه  ای بیش نیست،همسروفرزند و خانه و کاشانه،جملگی وسایل امتحان ما در درگاه پر جلال و جبروتت هستند!!!خدایا تو را به همه اولیاء بلند مرتبه ات سوگند میدهم دمی پوچ بودن مسایل  مادی را از نظر نظاره گرمان دور نکن،چشمان تیز بین و بینا در امور حقیقی عالم به ما عطا کن.خدایا به ما بیاموز، که در این دنیا با همه بی ارزشی اش برای امتحان بندگی آمده ایم و باید در همه زمینه ها کوشا باشیم و خود را اثبات کنیم.خدایا به ما بیاموز که در همه امور تو میزان و ترازوی اعمالمان باشی،نه نفسم کج فهم و خودخواه و منحرفمان ........... آمین

 

 

نویسنده:پورارمزد


90/12/19::: 5:21 ع
نظر()
  
  

به نام خدای راستی و حقیقت، به نام خدای صداقت، به نام خدای پاک بودن و به نام خدای پاکی ها، به نام خدای جوانمردی که امروز واژه ای غریب و مظلوم است، به نام خدای مهربانی ها که امروز واژه ای غریب و دست نیافتنی شده است و هر کس آنرا روا دارد، مجنونش میخوانند!!! به نام خدای دگر خواهی ها که امروز هر کس منشش این باشد، استهزاء دیگران کمترین مجازاتش خواهد بود!!! به نام خدای دلتنگی ها که دلم از این منش نوین گرفته و از آن ملولم و خسته و بیتاب منش قدیم!!! لیک هیهات که بزرگترهامان نیز گرفتار منش نوین شده اند و زمین و زمانه خویش را فراموش کرده اند و آنها نیز هر که را بر خلق و خوی جوانمردان باشد بر طریق خطا میبینند و خطا کارش میخوانند!!! به نام خدای انسان دوستی و به نام خدای درماندگان که امروز واژه ای بی معنا و پوچ شده است!!! و به نام زینبِ حسین که انسان دوست است و مجاهد، فدایی، رشید و دلاور. او که الگو و پیامبر زمین و زمانه خونین کربلاست، سرزمینی که دلیل فخر انسان است بر تمام ملکوت!!! سرزمینی که همه ارزشها را یکجا به نمایش گذاشت، در عرصه کارزاری به بلندای تمام تاریخ بشر!!! فدای نام زیبایتان ای فداییان حسین.

جای بسی تاسف است که امروز به جای انسان دوستی، باید فقط در فکر معاش خود و خویشان خود بود و بس!!! همه ارزشها بی ارزش شده است!!! هر کس امروز جیبش پر پولتر، پزش بیشتر، ماشینش مدل بالاتر، خانه اش فراختر، لباسش شیکتر و هزاران مباهات مادی ریز و درشت دیگر، بدون شک از ارزش بیشتری برخوردار است!!! تمام بدی هایش خوب جلوه میکند!!! تمام حقارتهایش، به بزرگی یاد میشود، روش و منش غلطش، الگو میشود!!! مورد اطاعت واقع میشود!!! در وادی دیگر زورِ بازو ارزش است!!! هر کس پهنای سینه اش بیشتر، انسانتر!!! گردنش قطورتر، عاقلتر!!! زورگوتر، آینده نگرتر و ... خلاصه اینکه دنیا، دنیای وارونه شده!!! البته نه در همه حال و در همه اوضاع، یکسان و یکدست و مشابه نمی نماید. هر دیاری کباده ای را یدک میکشد، که عادات زمانه اش، مردمانش را به آن سو رهنمون شده است!!!

 لعنت به این زمانه شوم!!! لعنت به این زمانه ای که مادیات در آن حکم فرما شده است!!! لیکن در برخی موارد حتی به نام دین، مادی مآبی فرمانروایی می کند، در قالب آدمی!!! نفرین بر زمانه ای که خدا در آن گم شده است!!! نفرین بر زمانه ای که انسان در آن گم شده است، خود را گم کردیم از وقتی خدا را گم کردیم!!! و وا اسفا از تفکر غلطتی که به ما تزریق می شود!!! بر این باوریم که هم خدا شناسیم و هم خود شناس!!! از خدا فرسنگ ها فاصله داریم و از خود نیز ... شاید هم وقتی خود را گم کردیم و ندیدیم که چقدر ذلیل و زبونیم در برابر مقام ربوبی حضرت حق، دیده امان را در برابر حقیقت، نبستیم بلکه آن را کور کردیم و بر حق دانستیم این کور کردن و کور بودن را و در درون با خود خویشتن نجوا کردیم که این کار لاجرم بر طریق حق و حقیقت بود؟!!! و آنگاه نفس شیطانیمان ندا داد که: آری بهترین کار همین کور بودن است و ندیدن!!! بعد یک به یک از خود حواس هامان را گرفتیم، براستی خودکشی کردیم تا اینکه اکنون به زیبایی، حق دگرکشی را ادا کنیم!!! و زشت تر از همه، این مطلب که نمی دانیم چه بر سرمان آمده است، چرا که با همان احساس عقل زدایی!!! عقل کشی کردیم و دیگر نخواستیم حتی برای دمی، به وجدان بیداری که خدایمان از وجود خود در وجودمان به ودیعه نهاد، بهره گیریم!!!

 

ادامه دارد...

 

نویسنده : پورارمزد


90/12/16::: 6:38 ص
نظر()
  
  

به نام خدای حزن و اندوهِ عاشقِ جمال و جلال جبروتی حضرت حق،به نام خدای عارفِ سالک،به نام خدای شب نشینان بی چراغ،به نام خدای بیداران، در خوابِ خوابیدگان،به نام خدای دوستان شب زنده دارم،به نام خدای مومنان در حال رکوع وسجود و به نام خدای تظاهرکنندگان به ایمان،که منافقند و خدایشان بارها و بارها نکوهششان نمود،به نام خدای صداقت و بنام خدای پرهیزکاران و تقوا پیشگان،به خدای دروغگویانی که خدایشان آنها را نفرین و عتاب نمود،به نام خدای آدم وبه نام خدای حوا،به نام خدای توبه کننده گان از گناه،به نام خدای توابین نصوح،به نام خدای آمر به معروف و ناهی کننده از منکر وبه نام خدای حسین.

خدایا در بیابان گمراهی و ضلالت سرگردانیم و ره به سوی نجات میپوییم و دریغ راه به جایی نمیبریم!!!بدان سبب که سست عنصریم و بدعهد وپیمان!!!عهد میکنیم که زین پس چنین باشیم،نه چنان!!! عهد میکنیم که دیگر بر خط برویم نه خطا!!! عهد میکنیم که دگر خواه باشیم نه خود خواه!!! عهد میکنیم که تو را ببینیم،نه خویش را!!!عهد میکنیم که بنده صالح باشیم نه بنده فاسد!!! عهد میکنیم که در خدمت خلق باشیم نه در خدمت خود!!! وهزاران عهد دگر...... آه که تو راست گفتی انسان فراموش کار است!!!بر سجاده بندگی و در ساحت مقدست سیل اشک از دیده روان داریم و دردا که در میدان عمل،برده نفسیم وفرمانبردار شیطان رانده شده از درگاه مقدست!!!شیطانی که عهد کرد انسان را به ضلالت رهنمون باشد،وچنان کرد،و چنین شد!!! رب و ربُم چه کنیم؟!!!که چنان نباشیم، و بد پیمانی رو سیاهمان نکند!!!

 ای خدا ببین انسان را که در گفتار چه مهربان است و در عمل چه سان درنده خو و دیو صفت!!! به هیچکس رحم نمیکند،تو را نمیبیند،تو را انکار میکند، میدرد،پاره پاره میکند ،از حیوان،قوی پنجه تر میشود،به صغیر و کبیر رحم نمیکند!!!گاهی اوقات این رفتار نکوهیده و مذمت شده را وظیفه میداند!!! میگوید من در برابرخدا پاسخگو هستم و دریغ و درد که تو را،حتی به اندازه سر سوزنی این منافق نمیشناسد و فقط رفتار غیر انسانیِ انسان کُش خود را الهی جلوه میدهد و بدینسان فقط ،رفتارش را توجیه میکند !!!

پروردگارا به تنگ آمده ایم از این همه بد ذاتی و بی ذاتی!!!چه کنیم؟!! ای آفریننده خورشید و ماه چه کنیم؟!!!ای کریم خطا بخش و پوزش پذیر ،چه کنیم،ای که مهربانی پیشه همیشه گی ات بوده و هست،چه کنیم؟!!عرصه را بر خود تنگ میدانیم ومیبینیم و میشنویم!!! اما نه راهی میدانیم و نه راهی میابیم!!!به ما گفته ای صبر کنیم،اما ما تاب و توان از کف داده ایم!!! به فریاد دل دردمندمان برس ،ای که فریاد رس بیچاره گانی!!! دستمان را خود دستگیر باش،که در بیابان تاریک و پر غبار،آیینه سکندر میخواهیم و کشتی نوح!!!خدایا به تضاد رسیده ایم!!!همه چیز را وارونه میبینیم!!! دیگر نمیبینیم!!! بینایی از دست داده ایم،چشمان سر دیگر با چشم دل همخوانی ندارند!!! همه چیز رنگ دیگر یافته و تنها امیدمان تو شده ای!!! مسلم میبینم،اما خوشا به حال کفار،اگر تسلیم شدگان اینانند!!! ای رفیق شفیقم در همه عمر ما را دستگیربوده ای،میدانم دستان پر مهرو محبتت ما را دگر بار نوازش خواهد کرد، توفیق توبه به ما عنایت کن!!!به حق رفاقت قدیم،ای شفیق!!!تو خود ما را دریاب !!!به امید تو روزها را شب میکنیم و شب را به صبح امید پیوند میزنیم....

 

نویسنده:پورارمزد


90/12/7::: 10:49 ع
نظر()
  
  

به نام خدای خوبی ها و به نام خدای انسان خوب،به نام خدایی که از بدی ها بدش میآید و از خطای خطا کار چشم پوشی میکند،به نام خدای انسان بازدارنده از گناه وبه نام خدای مرتضی دوست شهیدم،به نام خدای شهیدِ در راه اجرای اوامر معبودش و به نام خدای مرتضی دوست شهیدم،به نام خدای انسان گنه کار و به نام خدای من،به نام خدایی منجیِ بشریت و به نام خدای حسین که چراغ تمام بشریت است،در همه دورانها،به نام دوست مهربانم حضرت حق،به نام خدای مستضعفین همه دورانها.

خدای من،معبود من،بود و نبود من،ای که هستی از تو سرچشمه میگیرد،ای که همه خوبی ها از توست و همه بدی ها از من،ای که هماره همچون مادر بر ما مهربان بوده،وهستی،از کرده خود خجل و شرمسارم،بار گناهی بزرگ بر دوش میکشم و بر کرم و جود و صفای تو امیدوارم و امید دار،ای که کریمی و پوزش پذیر،ای که پند واندرز میدهی و پندارمان را جلا و صفا!!!معبودا بر تو دلبسته ام وامیدوارم بر رحمتت،ای خالق خوب من!!! از گمراهی راه به جایی نبرده ام و از پرده دری خود دلشاد نیستم!!!رحیما بر من ببخش،نادانیهایم را،بر من ببخش گستاخی هایم در درگاه پر از حرمتت را،ای خدای من!!! بر که دل ببندم بغیر تو!!! ای که رب و ربانیتم شده ای،بر که امیدوار باشم بغیر از تو!!!پر از خالی شده ام!!! بر گناهم اقرار میکنم،کسی را یار و یاور نمیبینم در درگاه پر جلال و جبروتت!!! بر نادانی خود معترفم!!! پروردگارا به این معترف نادان از راه مانده ،بصیرتی عنایت کن تا دلش ببیند و بینا شود!!!خدایا اعتراف به گناه دارم!!! من، گناه کار معترف و تو قاضی عادل!!! بر من ببخشش این همه نادانی را!!! ببین، خود معترفم!!! ببین، خود میدانم چه ها کرده ام!!!نیک میدانم کجا،چه کرده ام!!!خدایای من، نادان بوده ام و هنوز هم نادان واز راه مانده !!! فقط یا رب یا رب دوستان در دل سیاه شب در حق من رو سیاه مفید فایده شده است!!! دیدم که در چه درگاهی ،چه کرده ام!!! کجا بودم و چه کردم!!! معبودا بر من ببخش این همه بار گناه گران را !!! از لهیب آتش خشمت هراسی در دل ندارم،اما محروم بودن از نگاه رحمتت میکُشد مرا و میکشدم در آسمان پر از غصه وماتم غم!!!

 

نویسنده : پورارمزد


90/11/30::: 10:36 ع
نظر()
  
  
   1   2      >