به نام خدای حزن و اندوهِ عاشقِ جمال و جلال جبروتی حضرت حق،به نام خدای عارفِ سالک،به نام خدای شب نشینان بی چراغ،به نام خدای بیداران، در خوابِ خوابیدگان،به نام خدای دوستان شب زنده دارم،به نام خدای مومنان در حال رکوع وسجود و به نام خدای تظاهرکنندگان به ایمان،که منافقند و خدایشان بارها و بارها نکوهششان نمود،به نام خدای صداقت و بنام خدای پرهیزکاران و تقوا پیشگان،به خدای دروغگویانی که خدایشان آنها را نفرین و عتاب نمود،به نام خدای آدم وبه نام خدای حوا،به نام خدای توبه کننده گان از گناه،به نام خدای توابین نصوح،به نام خدای آمر به معروف و ناهی کننده از منکر وبه نام خدای حسین.
خدایا در بیابان گمراهی و ضلالت سرگردانیم و ره به سوی نجات میپوییم و دریغ راه به جایی نمیبریم!!!بدان سبب که سست عنصریم و بدعهد وپیمان!!!عهد میکنیم که زین پس چنین باشیم،نه چنان!!! عهد میکنیم که دیگر بر خط برویم نه خطا!!! عهد میکنیم که دگر خواه باشیم نه خود خواه!!! عهد میکنیم که تو را ببینیم،نه خویش را!!!عهد میکنیم که بنده صالح باشیم نه بنده فاسد!!! عهد میکنیم که در خدمت خلق باشیم نه در خدمت خود!!! وهزاران عهد دگر...... آه که تو راست گفتی انسان فراموش کار است!!!بر سجاده بندگی و در ساحت مقدست سیل اشک از دیده روان داریم و دردا که در میدان عمل،برده نفسیم وفرمانبردار شیطان رانده شده از درگاه مقدست!!!شیطانی که عهد کرد انسان را به ضلالت رهنمون باشد،وچنان کرد،و چنین شد!!! رب و ربُم چه کنیم؟!!!که چنان نباشیم، و بد پیمانی رو سیاهمان نکند!!!
ای خدا ببین انسان را که در گفتار چه مهربان است و در عمل چه سان درنده خو و دیو صفت!!! به هیچکس رحم نمیکند،تو را نمیبیند،تو را انکار میکند، میدرد،پاره پاره میکند ،از حیوان،قوی پنجه تر میشود،به صغیر و کبیر رحم نمیکند!!!گاهی اوقات این رفتار نکوهیده و مذمت شده را وظیفه میداند!!! میگوید من در برابرخدا پاسخگو هستم و دریغ و درد که تو را،حتی به اندازه سر سوزنی این منافق نمیشناسد و فقط رفتار غیر انسانیِ انسان کُش خود را الهی جلوه میدهد و بدینسان فقط ،رفتارش را توجیه میکند !!!
پروردگارا به تنگ آمده ایم از این همه بد ذاتی و بی ذاتی!!!چه کنیم؟!! ای آفریننده خورشید و ماه چه کنیم؟!!!ای کریم خطا بخش و پوزش پذیر ،چه کنیم،ای که مهربانی پیشه همیشه گی ات بوده و هست،چه کنیم؟!!عرصه را بر خود تنگ میدانیم ومیبینیم و میشنویم!!! اما نه راهی میدانیم و نه راهی میابیم!!!به ما گفته ای صبر کنیم،اما ما تاب و توان از کف داده ایم!!! به فریاد دل دردمندمان برس ،ای که فریاد رس بیچاره گانی!!! دستمان را خود دستگیر باش،که در بیابان تاریک و پر غبار،آیینه سکندر میخواهیم و کشتی نوح!!!خدایا به تضاد رسیده ایم!!!همه چیز را وارونه میبینیم!!! دیگر نمیبینیم!!! بینایی از دست داده ایم،چشمان سر دیگر با چشم دل همخوانی ندارند!!! همه چیز رنگ دیگر یافته و تنها امیدمان تو شده ای!!! مسلم میبینم،اما خوشا به حال کفار،اگر تسلیم شدگان اینانند!!! ای رفیق شفیقم در همه عمر ما را دستگیربوده ای،میدانم دستان پر مهرو محبتت ما را دگر بار نوازش خواهد کرد، توفیق توبه به ما عنایت کن!!!به حق رفاقت قدیم،ای شفیق!!!تو خود ما را دریاب !!!به امید تو روزها را شب میکنیم و شب را به صبح امید پیوند میزنیم....
نویسنده:پورارمزد