به نام خدای شهید غلطیده در خون سرخ،به نام خدای عزت و شرف،به نام خدای غیرت ومردانگی،به نام خدای خون،به نام خدای آزادی و آزادمردی و به نام خدای آموزگارآزادی، حسین.
حسین نیک بنگر بر شهدایمان،ببین جنازه های چاک چاک و در خون تپیده برادران شهیدم را،نظاره کن این همه مرید را که تو مراد بودی،حسین جان لحظه شهادتت را میبینم!!! وای از آن لحظه که هیچ غمی در دل نداشتی،ای که در حجله شهادت چهره آراسته بودی،وزیبا به استقبال مرگ سرخ رفتی،بی ذلت،با عزت!!! ... حسینم نیز میبینم هیجان برادران شهیدم را در لحظه وصال!!! آه ای حسین من!!!آه ای محبوب آزاد من!!!آه ای آموزگاروالا مقامم!!!اشک در چشمانم جولان میدهد!!!ای حسین!!!نه به خاطر این که برادرانم را از دست دادم،که این اشک از حسدم نشئت گرفته و حال پهنای صورتم را خیس کرده،حسین بغض گلویم از آن است که من جا مانده ام!!!نیک در خاطر دارم که حبیب خود را فراری از درگاه خدا میخواند،در حالی که او عبدالله بود،حسین تو مراد بودی ومرشد،و آنان مرید،وچه خوب تربیت کرده بودی شاگردانت را!!!همه جان بر کف وآزاده!!! اما حسینم گلایه دارم از قوم بنی امیه!!! که امروزباز هم زنده شده است و در غالب دین بر دیانتمان میتازد!!!حسین به یاد دارم،وقتی خطبه غرایت را که در منی ودر دفاع از پدرت به مردم زمانت، نهیب زده بودی را خواندم،بر خود لرزیدم !!!از آن همه جسارت وجفا که آن مردم شوم در حق پدرت علی کرده بودند!!! و هیچ کس را یارای دفاع از عزت و کیان آن مرد شریف نبود!!! ... اما حسین امروز نیز میبینم که شهدای وطنم از ازل تا امروز نیز نیاز به دفاع پیدا کرده اند!!!حسینم ببین که شهدای وطنم درچشم مردمان جامعه ام چه سان دیده میشوند!!! جملگی متهم در اتهام نکرده!!! آیا جرمشان دفاع از کیان وطن است!!!آیا جرمشان دفاع از ناموس و قاموس وطن است!!!آیا اتهام اینان تویی!!! که الگویشان بودی!!!آیا اتهامشان شجاعت و مردانگی است!!! ... هنوز نمیدانم اتهام آنها چه بوده و هست!!! نمیفهمم چه گناهی کردند و میکنند، که امروز باید متهم شوند به گناه نکرده!!! آنهم از طرف بی صفتانی که الفبای شهادت را نیز نرفتند که بدانند!!!حسین نیک بنگر،زمانه و زمانت زنده شده است!!! ..........
نویسنده :پورارمزد
ادامه دارد....
به نام خدای همه انسانهای آزاده و به نام خدای جاهلان در بند جهل زمانه ،که در بند شیطان هوا و هوس خویشتن گرفتارند وعجیب خود را برحق میبینند،و در عین حال سرکش و خودخواه و بر طریق حق اما با خداوندی شیطان رانده شده از درگاه خدا!!! لیک بر همه آنها باید گریست چرا که محتاج ترحمند.
حسین تو که با همه آمال و آرزوهایت سر کاروان مکتب آزادی و شهادت در راه آزادی شدی،اینک نیک بنگر که مردم ما را چه شده است!!!از تو دم میزنند وهیهات چقدر از تو دورند،ارزشهای جامعه من از نظر آزادی دگرگون شده است!!!بنگر که آزادی را در ثروت میبینند،که صاحبش در همه احوال آزاد است تا هر کاری که درسر،و در دل دارد،در عمل مجری باشد!!!آزادی را درهوس رانی بی حد وحصر میبینند،به نوجوانان جامعه ام بنگر!!!کودکند اما آزادی را در آزادی جنسی میبینند!!!به قشر تحصیل کرده جامعه ام بنگر آزادی را در بیان میبینند ،اما هر آنچه به مذاق خوش نباشد نه!!! به زنان جامعه ام بنگر آزادی را در آزادی تن میبینند و هر که با آن مخالفت کند از مظاهر عقب ماندگی است و بوی کهنگی میدهد و از دوران سنگی آمده است؛ و گاها از انسانیت و مدنیت بدور!!! حجاب روزی مصونیت بود و امروز محدودیت!!!بی بند وباری روزی تقبیح میشد و امروز بین قشر جوان ما تمحید میشود!!! ما را چه شده است و چقدر از ارزشها فاصله گرفته ایم!!!چرا ما اینچین فکرمیکنیم!!!دشمن به کجا حمله کرد و ما خواب بودیم،دشمن از کجا آمد و ما نشنیدیم آمدنش را !!! آزادی کی تعبیرش نو شد و ما ندیدیم صدایش را!!! ارزشهامان را که عوض کردند،سرهامان به زیر افکنده شد و آزادی را با سری به زیر افکنده دنبال کردیم!!!چه شده است؟به دنبال کدام منفذ باز باید باشیم تا بشنویم چهره عبوس و زشت دشمن را ؟!! و بعد ببندیم تا دیگر نیاید!!!وبعد ویران کنیم این ره آورد جدید آزادی را!!!خوب ما را تحلیل کردند و گرفتارمان کردند و ما همچنان خوب همه آنچه بر سرمان آوردند را انکار میکنیم!!!کدام قشر از جامه فریب دشمن را خورد که امروز اینچنین شده ایم؟!! آیا بزرگترهامان را فریب دادند یا کوچکتر هامان را؟!!و شاید هم هر دو را!!! با کدام حربه و حیله؟!!! وای ای حسین،ای حسین،ای حسین سرور آزادگان جهان ما را چه شده است و به کدام قتلگاه میرویم و میبرندمان!!!کجا میرویم و چرا؟!!!.......
نویسنده :پورارمزد
ادامه دارد....
به نام خدای اشک وآه مادر کودک یتیم،خدای دلتنگی کودک یتیم که در سوز سرمای بی مهری ها و زمستان سرد دلها و فصلها کفشی پاره بر پا و لباسی پاره تر بر تن دارد،خدایی که آفریننده مهر و ماه است؛خدایی که آسمان و زمین را آفرید،خدای مظلومان،خدای بیکسان و مستضعفان عالم...
در ادامه نوشته قبلی خود یاد آور میشوم که حسین راهی سرزمینی شد که نیک میدانست همه عزیزانش را از دست خواهد دادوهمه عزیزانش او را ؛وعجب است از این همه اراده ای پولادین که او در قالب یک انسان از جنس خاک دارد والبته خاکی نیست،الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر از این همه یقین در راه عقیده!!!
ای حسین دلم گرفت از این همه زبونی که در خود و زنان و مردان جامعه خود میبینم،که نمیبینیم تو را در کربلا،نمیبینیم خون بر زمین ریخته تو و اصحاب تو را،نمیبینیم حجاب پاره پاره زنان حرمت را که ناموس آل الله اند،دلم میسوزد واشکم بر پهنای صورتم جاری است،میگریم ای حسین براین همه زبونی که هرگز درک نکرده ایم اشک های زینب غیوری که دختر فاطمه است و علی ،خواهرحسن است وحسین وجدش پیامبری است که از افکار جاهلیت ستمها دید،اما در غروب روزی نفرین شده ولی زیبا با حجاب بی حجابی که ارمغان نامردان و مفلسانی که امروز نیز در جامعه من حضورشان مشهود است،بر پهنای صورتش سیلی نواخته اند و او همچون کوهی استوار اما شکسته قامت بر نعش بی سر تو حاضر شده است و بی تابی میکند و بعد بر دشمن میخورشد وحرمت اهل حرمت را چون مردی از بنی هاشم نگاه میدارد در حالی که او یک زن است،میگریم بر زنان جامعه ام که خواهرت زینب را چون الگویی دست نیافتنی که هرگز نباید به او نزدیک شد میبینند و صورتشان را به این بهانه که او دست نیافتنی است از او میگیرند،خروش او را در درگاه یزیدیان در دفاع از کیان برادر نمیبینند،سخنوریش را در جدال با کفر نمیبینند،ایمانش را در درگاه عبودیت خدایت نمیبینند،خدایی که به او عشق میورزید و عشق ورزیدن به او را چون پروانه ای بر گرد شمع کربلا به همگان آموخت و نیاموختیم!!!ای حسین زنان جامعه ام از کربلای تو چه آموخته اند؟!!!هنوز از اربعینت دور نشده ایم ،اربعینی که خواهر در سوگ برادر خود بیقراریها کرد،وبااین بیقراری پرده دری از جنایات سفاکان زمان خود!!!حسین به زنان جامعه خود مینگرم!!!غیر از معدود افرادی،جملگی زن شده اند و مردانمان را نیز زن کرده اند!!!حسین،حسین،حسین بر جامعه ام مینگرم و میبینم که تو در آن گم شده ای ولی پیدایی!!!حسین هدفت از قیامت را نمیدانم کجا گم کرده ایم و بی آنکه بدانیم و بخواهیم بدانیم به راهمان ادامه میدهیم،راهی که سراسر دوری از راه مبارک تو شده است،سفاکان زمانت زنده شده اند،ظالمان جان دوباره یافته اند و بر همه ارزشهامان میتازند و ما چون مردم زمانت در خواب غفلت هوش از کف داده ایم،ای حسین زنان جامعه ام را بنگر که چه سان به سوی ارزش زدایی با عقل زدایی میتازند،حسین بنگر و شاهد باش که اینان تو را فراموش کرده اند،در حالی که تو را در خاطر خود دارند و با چشم سر میبینند!!! دشمن اصول واسلوب فکری اشان را عوض کرده و آنان این راه غلط را پذیرفته اند!!!چون تو را فراموش کرده اند،سر بریده تو را نمیبینند،کودکان اسیرت را نمیبینند که چگونه در چنگال ظلم و ستم وحشیان گرفتار آمده اند واین هدف تو بود برای بیداری تاریخ بشر،خون سرخ وپاکت بر زمین ریخته شد تا ببینیم و بدانیم،میبینیم ونمیدانیم،مست ولا یعقل شده ایم،بنگر!!! الله اکبر از فراست فکر دشمنان آزادگی که چقدر زیبا پس از تو نیز مکارانه و ماهرانه عمل میکنند،زنان جامعه ام بر تو میگریند و نمیگریند!!!تو را میبینند و نمیبینند!!!ما را چه شده است ای حسینی که راه شهادت برگزییدی تا خون تو ما را بیداری ابدی ارمغان آورد!!!! وعجب است که ما خواب رفته ایم ...
نویسنده:پورارمزد
ادامه دارد.......
به نام خدای مستضعفان و به نام خدای مظلومان سراسر تاریخ و بویژه امروز!!!مظلومانی که در چنگال استبداد خود کامه گان گرفتارند و بر خود میلرزند ،جرات و شهامتی نیز ندارند تا اعتراض کنند.
اینک چهل روز از سالروز واقعه ای جانسوز میگذرد،و باز هم پس از گذشت سالیان دراز این مصیبت عظیم همچنان تازه مینماید!!!امروز سی و نه شب جانفرسا برای بازماندگان مردانی از جنس نور و آزادگی گذشته است و ما نیز پا به پای بازماندگانی که به آن شهدای عزیز اکنون پیوسته اند ودر جوار رحمت الهی با آن عزیزان که چاک چاک شدند،آرام گرفته اند،به صورت نمادین هم داستان شده ایم؛تا هرگز از یادمان نرود که سرانجام ظلم ظالمان چه خواهد بود!!! وای کاش ظالمان و خونخواران عالم نیز این مطلب را درک میکردند!!! وسرانجام ستمگرانی که به نام دین سر حسین بزگوار را بریدند وآن شهدای غرق در خون را لگد مال سم اسبان کردند را میدیدند وبر خود میلرزیدند و دریغ و هزاران افسوس که چشم بینایی ندارند ونمیبینند و این خاصیت قدرت،و خودکامه گی است که کر شوند و نشنوند،کور باشند ونبینندو درک نکنند.
حسین با آن همه پیشینه آبا و اجدادی در اسلام توسط حاکمان وقت به خروج از اسلام متهم شد،مزدوران او را به بیعت با مظهر فساد زمان که لامذهبی های خود را در خرقه مذهب پنهان داشته بود،اجبار کردند؛ نیز مشتی سست مذهب او را به کوفه خواندند واو بهتر از هر کسی از سستی آنها در عهد و پیمان و مذهبشان آگاه بود،با این حال حج را از نیمه راه رها کرد تا به عوض گشتن بر گرد خانه خدا،تاریخ را به سوی خدا رهنمون کند.هر چه از دنیا داشت با خود همراه کرد،زن،فرزند،خواهر،برادر،یاران با وفا ......... و در این سفر که از همان ابتدا بوی خون میداد،بوی خون را با همه وجود شنید و پا در سفری بی باز گشت نهاد؛بوی خون را بهتر از هر کسی استشمام میکرد،نیاز به نصیحت نداشت،همه وقایع را نیک میدید ولمس میکرد لیک برای اصلاح امور مسلمین خون لازم بود،آنهم خونیهایی پاک که گرد وغبار نشسته بر افکار امت جدش محمد را پاک کند!!! اما مگر گرد وغبار غفلت چقدر بود که حتی خون گلوی علی اصغرش نیز باید ریخته شود!!!گرد وغبار غفلت این قوم چقدر زیاد است که باید خواهرش را به اسارت برند،خواهری که دلاوری چون ابوالفضل را پا در رکاب دارد،این گرد وغبار چقدر تاریک است که ماه بنی هاشم را باید قربانی کند!!!این چه مصیبتی بود که تنها خون است که آنرا برطرف میکند!!! از ابتدا میدانست اما با شجاعت پای در این راه نهاد تا همه هستیش را فدا کند!!! الله اکبر،الله اکبر،الله اکبر از این همه شجاعت ودلیری و مردانگی که او و اولاد و اصحابش در این راه بزرگ بخرج دادند و برگی خونین و روشن برای آزادگان عالم در همه تاریخ نوشتند و خود زیبا عروج کردند تا هبوطشان به این عالم زشت زیبا و با ارزش جلوه کند!!! تا اصحاب عالم بالا بر آنها رشک بورزند و جملگی احسنت گویان از مقام بالایشان فرود ایند و سر تعظیم فرو آرند در برابر وجود بی آلایش این بندگان خدا.
نویسنده:پورارمزد
ادامه دارد.......